مرگ و زندگی - بلاگ کسری درویش
This is me

Kasra Darvish

I write to exist beyond time!

Kasra Darvish

3-Minute Read

مرگ پایان است. بعد از مرگ به قول خیام کوزه میشیم. اینجا این سوال پیش میاد که اگر مرگ پایان است پس به چه هدفی زندگی کنیم؟ این سوال میتونه در شکل های مختلف مطرح بشه که شاید معروف ترینش معنی زندگی باشه.

ما اینجا در یک چهار راه قرار میگیریم که چهار پاسخ برای این پرسش هستند.

راه یکم

راه یکم این هست که بگیم اگر پایان مرگ هست، هرگونه تلاشی در زندگی بیهوده است و هیچ کاری ارزشمند نیست و ما میمونیم و خودکشی. این شعر خیام خالی از لطف نیست:

یک قطرهٔ آب بود و با دریا شد،      یک ذرّهٔ خاک و با زمین یکتا شد،

آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟      آمد مگسی پدید و ناپیدا شد.

راه دوم

راه دوم همان مسیر فکری راه یکم را دنبال میکند ولی به جای خودکشی، زندگی را به غر زدن و شکایت میگذراند ولی اندک امیدی هست که شاید زمانی در آینده بتوانم مفهومی به زندگی خود ببخشم که باعث شود زنده بودن آسان تر و بلکه شاید دلپذیر شود.

راه سوم

راه سوم میگه که بعد از مرگ،‌ وقت برای مرده بودن زیاد هست. مرده بودن بی نهایت است، زنده بودن اما محدود و کوتاه،‌ پس تا هستم از بودنم لذت ببرم. لذت بردن از زیبایی ها.

تعریف زیبایی برای هر شخصی فرق داره. این در واقع همان فلسفه ی اگزیستانسیالیسم هستش که در آن تمرکز روی وجود آدمی است. اینجا این شعر خیام (که البته در کتاب ترانه های خیام از صادق هدایت نیومده این شعر و شک هست که از خیام باشه) به ذهنم میاد که میگه:

ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم      وین یک دمِ عمر را غنیمت شمریم

فردا که ازین دیرِ فنا درگذریم      با هفت‌هزارسالگان سربه‌سریم

یک اصلی که اینجا باید رعایت بشه اینه که لذت بردن ما نباید باعث اذیت شدن دیگران بشه.

راه چهارم

میرسیم به راه چهارم که بر مبنای راه سوم هست یعنی لذت بردن ولی یک گام فراتر. در این راه لذت بردن از خلق کردن زیبایی به دست میاد و ما زمان اندکی که داریم در این دنیا رو در راه خلق زیبایی سپری میکنیم.

ویل دورانت توی کتاب معنای زندگی میگه که طبیعت برای همه ی ما یک راه پیش فرض برای خلق کردن زیبایی طعبیه کرده و اون هم تشکیل خانواده و بچه دار شدن هستش. ولی خلق زیبایی فقط در بچه دار شدن خلاصه نمیشه. خلق کردن محدود نیست. برای یکی خلق کردن در کشیدن نقاشی است،‌ برای دیگری مثل موتزارت ساختن یک قطعه موسیقی کلاسیک،‌ برای یک فوتبالیست مثل رونالدو زیبایی در گل زدن تعریف میشه،‌ برای یک دانشمند در کشف دنیا، برای یک مهندس در ساختن چیزی که تا حالا وجود نداشته، و برای خیام در کشف آسمان ها و نوشتن شعر و آگاه کردن من و شما.

من با خیام موافق نیستم که میگه از آمدنم نبود گردون را سود وز رفتن من جاه و جلالش نفزود. من در خیام یک دوست و هم صحبتی پیدا کردم از هزار سال پیش. کسی که وقتی شعرهاش رو میخونم انگار حرف دل خودمه.

این همه آسمون ریسمون بافتم که آخرش بگم اگر در زندگی نا امید شدین، به این چهار راهی که اینجا توصیف کردم فکر کنین تا براتون یادآوری بشه که ما میتونیم با وجود پرسشی بی پاسخ به اسم مرگ، باز هم با انگیزه و امید به زندگی ادامه بدیم.

comments powered by Disqus

Recent Posts

Categories

About

I'm a Ph.D. student interested in Artificial Intelligence, Machine Learning and intelligence in its abstract form